پایگاه فرهنگی شهید محمد رضا تورجی زاده
فرمانده گردان یازهرا «سلام اله علیها» - لشکر امام حسین (ع) اصفهان
صفحه نخست
درباره پایگاه
ارتباط با ما
طبقه بندی موضوعی
کتاب یازهرا سلام اله علیها
(۷۱)
شهید تورجی زاده
(۱۲)
تصاویر
(۱۱)
صوت
(۴)
ویدئو
(۳)
حاج مهدی سلحشور
(۴)
خلاصه آمار
بایگانی
ارديبهشت ۱۳۹۴
(۱)
دی ۱۳۹۳
(۳)
آذر ۱۳۹۳
(۱)
مرداد ۱۳۹۳
(۴)
تیر ۱۳۹۳
(۲)
خرداد ۱۳۹۳
(۳)
ارديبهشت ۱۳۹۳
(۲)
فروردين ۱۳۹۳
(۸۸)
آخرین مطالب
ویژه نامه سالروز شهادت شهید تورجی زاده / 5 اردیبهشت
رایحه عشق | گفتگو با خانواده شهید تورجی زاده(بخش اول) | پخش شده از شبکه اصفهان
مستند یازهرا(س)، مربوط به زندگی شهید تورجی زاده
شهید محمدحسن هدایت
محمدرضا ، شهادتش را از امام رضا (ع) گرفت | گفته بود روی قبرم بنویسید؛ یا زهرا
پوستر شهید محمد رضا تورجی زاده
شهید تورجی زاده - به خط کوفی
دریافت انتقاد،پیشنهادات
قبر مخفی حضرت زهرا (سلام الله علیها)
ویژه نامه 23 تیر، سالروز ولادت شهید تورجی زاده
آخرین نظرات
۱۲ بهمن ۹۵، ۰۷:۱۲ - گمانم
سلام وقتتون بخیر، ای کاش برای ...
۶ مهر ۹۵، ۰۹:۰۱ - اشنا
ممنون ممنون....
۱۲ خرداد ۹۵، ۲۱:۳۵ - Fateme Berenji
به نام خالقش میتونم بگم من کسی ...
۲۴ ارديبهشت ۹۵، ۰۴:۲۷ - خاک پای حضرت زهرا
روحت شاد ای شهید عزیز کمکم کن
۹ تیر ۹۴، ۱۸:۳۰ - آمنه
با سلام وارادت با اینکه روم سیاهه ...
۲۲ خرداد ۹۴، ۲۰:۱۹ - عباس
واقعا عالی بود خدایا چگونه حق شهدا ...
۵ ارديبهشت ۹۴، ۲۲:۲۹ - گمنام
بسم الله... ان شاء الله14تا... اجرکم عندالله
۵ ارديبهشت ۹۴، ۲۱:۴۸ - مهشید
با سلام 1000 تا یا زهرا(س)
۵ ارديبهشت ۹۴، ۲۱:۴۸ - مرجان
سلام ۱۰۰شاخه صلوات
۴ ارديبهشت ۹۴، ۱۱:۴۶ - معصومه
سلام. الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل الفرجهم. یا زهرا.
پیوندها
شبکه اجتماعی سنگریها
شبکه اجتماعی افسران
فدائیان حسین/سیدرضانریمانی
شهید تورجی زاده / بلاگفا
حاج مهدی سلحشور/ عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم
دانلود فایل صوتی خیلی زیبا
/ عصر یک جمعه دلیگیر... / به همراه روضه
حضرت رقیه سلام الله علیها
عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسیده است؟
چرا لحظه ی باران نرسیده است؟
وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،
به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است.
بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد
که هنوزم که هنوز است
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟
دل عشق ترک خورد،
گل زخم نمک خورد،
زمین مرد،
زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،
فقط برد،
زمین مرد
زمین مرد ،
خداوند گواه است،
دلم چشم به راه است،
و در حسرت یک پلک نگاه است،
ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،
برسد کاش صدایم به صدایی...
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس،
تو کجایی گل نرگس؟
به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است
زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم
مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی
به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم!
که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت.
نکند باز شده ماه محرم
که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت
به فدای نخ آن شال سیاهت
به فدای رخت ای ماه!
بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ،
آجرک الله!
عزیز دو جهان یوسف در چاه ،
دلم سوخته از آه نفس های غریبت
دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده،
همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی
و سپس رفته به اقلیم رهایی،
به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی
و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟
به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،
نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد،
شب من روزن مهتاب ندارد،
همه گویند به انگشت اشاره
مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...
تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...
گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری
که هر آن مرثیه را خلق شنیده است
شما دیده ای آن را
و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم،
و خودت نیز مدد کن
که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود
چون تپش موج مصیبات بلند است،
به گستردگی ساحل نیل است،
و این بحر طویل است
وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است
که این روضهء مکشوف لهوف است،
عطش بر لب عطشان لغات است
و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است،
و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،
ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است،
ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است،
ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است
و زنی محو تماشاست زبالای بلندی،
الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه
که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...»
دلت تاب ندارد
به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی،
تو خودت کرب و بلایی،
قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی،
تو کجایی ... تو کجایی...
۰
۰
نظرات
(۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!