کتاب یا زهرا سلام الله علیها – صفحه 26
تربیت صحیح
راوی:
علی تورجیزاده
سواد پدر ما زیاد نبود. حدود چهار کلاس قدیم. اما بیشتر علم و معرفتش را پای منبرها کسب کرده بود.
کارها و رفتارهای او صحیح و آموزنده بود. اکنون بعد از سالها و بعد از تحصیلات دانشگاهی و مطالعه و ... به این نتیجه رسیدم که شیوهی تربیت پدر کاملترین روش بود. آن هم در آن زمان.
هیچگاه در برخوردهایش امر و نهی نمیکرد. معمولاً طوری رفتار میکرد تا طرف مقابل به روش درست پی ببرد.
با فرزندانش رفیق بود. اگر میخواست چیزی بخرد حتماً از ما نظرخواهی میکرد. برای نظر ما احترام قایل بود.
برای نماز خواندن فرزندان آنها را تشویق میکرد. از محبت خدا میگفت. از اینکه چرا باید نماز بخوانیم. او با صحبتها کاری میکرد که بچهها خودشان به نماز اهمیت بدهند. پدر همیشه نمازش را اول وقت میخواند. او غیرمستقیم فرزندانش را به اینکار ترغیب میکرد.
از بیکاری ما خوشش نمیآمد. از همان دوران نوجوانی هر زمان بیکار بودیم ما را به نانوایی میبرد.
به کسب علم و معرفت ما خیلی اهمیت میداد. هرجا سخنرانی بود ما را با خودش میبرد. تلاش میکرد تا ما خوب مطالب را یاد بگیریم.
فراموش نمیکنم. تابستانها با محمدرضا میرفتیم نانوایی پدر. بارها در وسط کار ما را راهی مسجد میکرد! میگفت: الان در مسجد جلسه قرآن است. بروید آنجا!
حتی وقتی شنید در مسجد گروه سرود تشکیل شده ما را برای سرود میفرستاد مسجد.
از اینکه به کار مغازه لطمه بخورد ناراحت نبود. اما دوست داشت فرزندانش با مسجد ارتباط داشته باشند.
برخورد صحیح او فقط برای فرزندانش نبود. پدر به شاگردانش هم امر و نهی نمیکرد. بلکه غیرمستقیم حرفش را میزد. در تربیت آنها نیز نهایت تلاش خودش را انجام میداد.
***
پدر فرزندانش را تنبیه نمیکرد. همیشه با نگاهش حرفش را میزد. آنقدر جذبه داشت که از او حساب میبردیم. اما یکبار به خاطر مسایل تربیتی محمدرضا را تنبیه کرد!
پسری بود در همسایگی مغازه نانوایی. اخلاق خوبی نداشت. پدر بارها به ما توصیه میکرد که با او دوست نشوید. یکبار محمد دیر به مغازه آمد. پدر با تعجب از او پرسید: تا حالا کجا بودی؟!
پدر وقتی فهمید که محمد با آن پسر بوده ، برای اولین و آخرین بار او را تنبیه کرد. آن هم دور از چشم دیگران و فقط به خاطر مسئله تربیت.