کتاب یاز هرا سلام الله علیها – صفحه 91
بدر
راوی:
نوار خاطرات شهید تورجی و خاطرات دوستان
سال 63 عملیات مهمی نداشتیم. بیشتر مشغول کارهای آموزشی بودیم. در چندین تک و کار پدافندی به همراه گردان حضور داشتیم.
با بچه های گردان به سفر مشهد رفتیم. جریانات سیاسی از داخل اصفهان به لشگر 14 هم کشیده شده بود.
سال 63 اوج این مسائل بود. کسانی که مخالف نصب تصاویر شهید بهشتی و حتی رئیس جمهور در چادرها بودند!
کسانی که فقط اجازه نصب تصویر امام و آقایان ... را می دانند. کسانی که ...
همین افراد فقط به همین دلایل برادر مسجدیان و چندین فرمانده را برکنار کردند1!!
بهمن همان سال برادر شفیعیون به دنبال من آمد. با اصرار او به گردان یا زهرا علیهاالسلام آمدم. با تقاضای او معاونت گروهان ذوالفقار را قبول کردم.
برای عملیات بدر آماده شدیم. قرار شد بعد از عبور نیروهای خط شکن از محورهای عملیاتی، گردان ما هم وارد درگیری شود.
عملیات بدر انجام شد. اما گردان ما وارد عمل نشد.
برای همین من و تعدادی از بچه های گردان با هماهنگی لشگر به منطقه جاده خندق اعزام شدیم.
دشمن پاتکهای سنگینی را برای تصرف منطقه انجام می داد. ما هم چند روزی را در این محور مشغول فعالیت بودیم.
کار لشگر در منطقه تمام شد. ما به عقب برگشتیم. برادر اسماعیل صادقی به عنوان فرمانده گردان یا زهرا علیها السلام انتخاب شد. من هم به عنوان فرمانده گروهان ذوالفقار تعیین شدم.
البته بیشتر دوست داشتم با بسیجیان باشم. حال و هوای معنوی بچه های بسیجی خیلی روی انسان تاثیرگذار است.
چند روز بعد برای یک دوره آموزشی راهی پادگان غدیر اصفهان شدیم. بیشتر آموزش ما در آنجا شنا و غواصی بود.
در مدت دوره بیشتر از قبل به خانه سر می زدم. بیشتر شبهای جمعه را با رفقا به گلستان شهدا می رفتیم. هر هفته هم به خانواده شهدا سر می زدیم.
1.شهید تورجی و چندین فرمانده دیگر نیز به همین دلایل اخراج شدند!! این فرماندهان بی نظیر مدتی در واحد موتوری و تدارکات لشگر مشغول به کار شدند! مدتی بعد با درایت شخص حاج حسین خرازی جلوی این حرکت گرفته شد. بیشتر آنها به سمت خود برگشتند.